هر چه خوبیست تو داری و به آن محتاجم
آنچه داری ز معارف به همان محتاجم
تو اباصالحی و من پسرِ این پدرم
عملِ صالحَم اَفزون،که بدان محتاجم
به سلامی دلِ خود را به سحر خوش کردم
به علیکِ تو به هنگام أذان محتاجم
چه سلامی چه علیکی که شبیهَت نشدم
به دعای سحرت آن به آن محتاجم
خُلق و خوی تو مرامِ منِ بد خُلق نشد
من به اخلاق تو هر وقت و زمان محتاجم
چشم برداری از این بنده ز پا می ٱفتد
به نظرهای تو پیدا و نهان محتاجم
باغ سبز است تماشای جمالت آقا
روزی یک بار به دیدار جنان محتاجم
همچو من یار نخواهی که کنم یاریِ تو؟
پیرم اما به تو دلدار جوان محتاجم
من به دربار تو خدمت نکنم میمیرم
به غلامیِ تو تا عمرِ جهان محتاجم
هیئت و روضه زیارتگهِ رندان بلاست
من به این گریه و این آه و فغان محتاجم
ای مصلای تو بالا سرِ آن بی سرها
به تأسیِ تو با اشک روان محتاجم
میروی پای پیاده به حرم بی نوکر؟
اربعین،کرب وبلا،سینه زنان محتاجم
شاعر : محمود ژولیده
- جمعه
- 28
- آبان
- 1395
- ساعت
- 16:14
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه