• دوشنبه 3 دی 03


حضرت رقیه(س )مصائب شام -( بابا بیا که غصه ی ما بی عدد شده )

1630
1

بابا بیا که غصه ی ما بی عدد شده
سهم یگانه دختر تو حرف بد شده
این ناتوان سه ساله ی تو بی مدد شده
با چشم هیز دشمن تو هی رصد شده
دیگر نصیب دختر نازت لگد شده
رفتی پدر برای رقیه چه بد شده

جانم به لب رسیده پدر جان مرا ببین
هر لحظه بی امان ز لگد میخورم زمین

هر دم گرفته ام ز برایت بهانه ها
آتش به دامنم زده بابا زبانه ها
خواندم ز غصه های تو بابا ترانه ها
با عمه رد شدیم ز ما بین خانه ها
بر پیکرم ز فاطمه دارم نشانه ها
آتش گرفت معجر زن ها، جوانه ها

خولی مرا زد و لگدش پهلویم شکست
از ضرب مشت های عدو بازویم شکست

آه از اسیری و کتک و بست و سلسله
آه از سنان و زجر و انس ، شمر و حرمله
جامانده ام ز ناقه پدر رفت قافله
افتاد بین عمه و دخت تو فاصله
دادند از برای سر تو پدر صله
دارم ز دشمن تو پدر جان دوصد گله

تب کرده ان ز خستگی و قلب پر محن
ای جان من فدای تو ای شاه بی کفن

پنجه فکنده اند به مویم حرامیان
من را کشاند پای پیاده دوان دوان
من بودم و غلاف و لگد،دشنه و سنان
سر نیزه ها و حرف بد و ضرب تازیان
دخت حسین و طعنه و دشنام شامیان
عمو که رفت قد رقیه شده کمان

خون گشته از غمت به دلم همسفر بیا
یکدم سراغ دخترک خون جگر بیا

ما نوکران بی سر و پای رقیه ایم
ما سائلان دست عطای رقیه ایم
جان ها دهیم چون که فدای رقیه ایم
زنده به لطف و جود و سخای رقیه ایم
گریه کنان داغ و بلای رقیه ایم
در آرزوی صحن و سرای رقیه ایم

ما ریزه خوار خوان حسینیم شکر حق
ما جمله نوکران حسینیم شکر حق

مهدی فرهادی

  • دوشنبه
  • 1
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران