میان شعله و زخم از زبانه ها دارم
دوباره شکوه از این تازیانه ها دارم
مرا زدند و به جسمم نشانه ها دارم
چو مرغ بال شکسته ترانه ها دارم
شکست حرمت من در نماز نیمه شبم
به کوچه نغمۀ یا فاطمه است روی لبم
اگرچه داده مرا خصم، سخت آزارم
اگر چه صاحب درد نهان و غمبارم
اگرچه خسته دلم، از مدینه بیزارم
شهید قصۀ دیوار و زخم مسمارم
به دست بسته پایِ پیاده ام بردند
دوباره جان نبی را به کوچه آزردند
شکست حرمتم از ناسزا و بد دهنی
من غریب و شب و کوچه ها و بد دهنی
شرار آتش و یک بی حیا و بد دهنی
دو دست بسته چو شیر خدا و بد دهنی
چو مادرم وسط کوچه ها زمین خوردم
عدو سواره و من بی هوا زمین خوردم
دلم شکست ولی پیکرم به خاک نماند
تنم به خاک، پر از زخم و چاک چاک نماند
گلم به دست من از تشنگی هلاک نماند
کسی به خیمه سوزان و هولناک نماند
غریبم و زغم یک غریب میگویم
زشرح قصه شیب الخضیب میگویم
یکی رسید و سر نیزه برگلو میزد
یکی به خنجر خود زخم را رفو میزد
یکی بصورت شاه با لگد به رو میزد
یکی به سنگ جفا آمد بر او میزد
رسید از ره و خنجر به دست واویلا
واستخوان گلویش شکست واویلا
میثم تربتی
- شنبه
- 6
- آذر
- 1395
- ساعت
- 13:40
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
ارسال دیدگاه