به شهر طوس غریب وبه دور از وطنم
فتاده زهر جفا آتشی به جان وتنم
به خود بپیچم وامید بر شفایم نیست
به خاک حجره ام آغشته گشته این بدنم
کنون که زهر اثر کرده خوب می فهمم
که در مدینه چه آمد سر عمو حسنم
دوباره یاد من افتاده چادر خاکی
به آه وناله عزادار این غم کهنم
نه محرمی به برم همدمی ندارم من
بیا جواد که محتاج یار هم سخنم
بیا که سر بگذارم دمی به زانویت
زبعد غسل تنم ،کن بدست خود کفنم
بخوان به پیکر من روضه ی علی اکبر
بخوان زآنچه کشیدست جد بی کفنم
شاعر : اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 9
- آذر
- 1395
- ساعت
- 4:18
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه