• دوشنبه 3 دی 03

 اسماعیل تقوایی

پایان صفر -( خانه ی غم را به پایان صفر در می زنم )

1831
2

خانه ی غم را به پایان صفر در می زنم

در عزای مجتبی بر سینه وسر می زنم

یاد مظلومیت مولا حسن در خانه اش

از شرار زهر بر قلب خود آذر می زنم

خاطرم می آورم رنجی که از یاران کشید

ناله بر تنهاییش در بین لشکر می زنم

یاد چون می آورم تشت پر از خون جگر

با  دلی خون خواهر غمدیده اش سر می زنم

وای از باران تیر دشمنان بر نعش او

زین مصیبت بر سرم با دیده ی تر می زنم

کفتر دل را روانه می کنم سوی بقیع

با مژه جارو مزار پور حیدر می زنم

اشک چشمم را کنم مخلوط با خاک مزار

از گلش گل ساخته بر سر چو افسر می زنم

بر مزار بی چراغش ناله ها سر می دهم

حرف با مولا زمخفی قبر مادر می زنم

رو بسوی گنبد زیبای  جدش می کنم

حرف از ظلمی که شد بر سبط اکبر می زنم

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 9
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 4:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران