ای محسن شش ماهه ی دیده نگشوده
رفتی و نهان ماند غمت تا به قیامت
ای قبله ی حاجات ، دو دنیاست دخیلت
ای سر نهان گشته ، عیان است مقامت
مدح تو همین بس که تویی زاده ی زهرا
مدح تو همین بس که تویی نور امامت
ای نور دل فاطمه گر جلوه نکردی ....
... نادیده هویداست علی بین جمالت
ای غنچه ی نشکفته ی گلزار پیمبر
بی شک نبوی گونه بُوَد جمع خصالت
شش ماه شدی فاطمه را مونس و همدم
شش ماه ربودی ز دل فاطمه طاقت
در خاطر زهرا و علی بود همیشه
تا این که بیایی و شوی خوش قد و قامت
ای روضه ی سربسته اولاد پیمبر
ای روضه ی ناگفتنی آل ولایت
آقا چه بگویم که تو را بغض علی کشت
آقا چه بگویم من از آن شرح جسارت
تو بودی و زهرا و در و تیزی مسمار
بشکست در آن معرکه ی خون پر و بالت
بگذار دگر هیچ نگویم ز غم تو
باید که کند فاطمه داغ تو روایت
شاعر : ناصر شهریاری
- شنبه
- 27
- آذر
- 1395
- ساعت
- 8:49
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
ناصر شهریاری
ارسال دیدگاه