• پنج شنبه 6 دی 03

 مهدی رحیمی زمستان

امام رضا(ع)مناجات و شهادت -( چون کارگر آن جا که کند کار به وقتش )

1289
1

چون کارگر آن جا که کند کار به وقتش
من آمده ام سوی تو این بار به وقتش

در صحن اتاقم غزلی گفتم و دیدم
انگار میسر شده دیدار به وقتش

سهمم بشود گندم گنبد چو کبوتر
گر باز کنم پیش تو منقار به وقتش

هر وقت به مشهد بروی خلق بگویند
در نزد طبیب آمده بیمار به وقتش

تا دیده شود عاقبت و چیده شود گل
دل کنده ز هم صحبتی خار به وقتش

سلطان که رضا شد به گداهاش بگویید
صدبار نه، سویش برو یک بار به وقتش_

_مانند شب سیِّ صفر که لب انگور؛
یک بوسه گرفت از دهن یار به وقتش

چون مادری است این پسرش نیز برایش؛
هی قصه ی کوچه شده تکرار به وقتش

هی رفته به این سو و سپس رفته به آن سو
گشته است سپس دیده ی او تار به وقتش

چون کرب و بلا نه، که پسر سرزده این بار
بر جسم پدر آمده انگار به وقتش

از روضه ی درحجره که گفتیم، بگوییم
از روضه ی باز در و دیوار به وقتش

وقتی که به پهلو همه پهلو زده بودند
دیوار و در و آتش و مسمار به وقتش

مخصوصا اگر شیشه ای و ضربه پذیر است
ای کاش که نازل بشود بار به وقتش

ترتیب ندارد چه بخواهی چه نخواهی
روضه برود برسر بازار به وقتش

بعدش برود کوچه ی لبریز یهودی
از روضه ی بازار به آزار به وقتش

شاعر : مهدی رحیمی

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 9:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران