در کوچه ها برای خودت گریه می کنی
یک عمر پا به پای خودت گریه می کنی
سی سال می شود که تو در هیات دلت
با ذکر روضه های خودت گریه می کنی
تنها خودت برای خودت سینه می زنی
در محضر خدای خودت گریه می کنی
سیلی چرا؟ هجوم چرا؟ ناسزا چرا؟
با این چرا چرای خودت گریه می کنی
با تو فقط نه شهر، که این خانه خائن است
از بخت بی وفای خودت گریه می کنی
این روضه های لخته شده داغ مادر است
با تشت در بلای خودت گریه می کنی
تشت و حسین و زینب و ... ذهنت کجا پرید؟!
با یااخا اخای خودت گریه می کنی
شاعر : امیر عظیمی
- جمعه
- 3
- دی
- 1395
- ساعت
- 9:54
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه