احوال دل به گوشه ی میخانه جالب است
یک جرعه می ز ساقیِ فرزانه ، جالب است
پیمانه پر نمی شود از بسکه تشنه ام
مخمور بودنم ، شود افسانه جالب است
جایی که ذکر تو مسِ مارا طلا کند
مشرِف شدن به کنج همین خانه جالب است
تن را تُراب کوی رضاجان نوشته اند
طوفی به سوی کعبه ی جانانه جالب است
از کربلا رسیدم و دلتنگِ مشهدم
در سر هوای مرقدِ مستانه جالب است
در روضه ات صدای عطش می رسد به گوش
حال و هوای عاشق دیوانه جالب است
پرپر شدی و شکرِ خدا دلبرت رسید
این احتضار در بَرِ دُردانه جالب است
خورشید هم شبی به دامنِ دختر طلوع کرد
با سر رسیدنش به گوشه ی ویرانه جالب است
علی احمدیان
- جمعه
- 3
- دی
- 1395
- ساعت
- 10:25
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه