بابا که رفت ، غصه ی زهرا شروع شد
تازه مصیبت و غم عظما شروع شد
بابا که بود ، زندگی اش رو به راه بود
بعد از پدر ، هجوم بلاها شروع شد
غصب "خلافت" و "فدک" و "سینه" و "در" و...
جعل "حدیث" و "منبر" و "فتوا" شروع شد
حالا تمام غصه ی زهرا ، همین شده
بعد از پدر ، دو رویی دنیا شروع شد
آتش زدند قبله ی شهر مدینه را
بی احترام کردن آنها شروع شد
آتش گرفت ، پشت در خانه ی علی
صبر جلیل حضرت مولا شروع شد
با یک لگد چنان به در خانه ضربه زد
محسن که رفت ، روضه اش اما شروع شد
کوری چشم منکر گریه برای "او"
تازه شروع گریه ی ماها شروع شد
پوریا باقری
- جمعه
- 3
- دی
- 1395
- ساعت
- 10:34
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه