• شنبه 8 اردیبهشت 03

 قاسم صرافان

حضرت معصومه سلام الله علیها -( قرار بود بيايي کبوترش باشی )

1971
1

قرار بود بيايي کبوترش باشی
دوباره آينه‌اي در برابرش باشی

نه اينکه پر بکشي و به شهر او نرسی
ميان راه پرستوي پرپرش باشی

«مدينه» شهر غريبي براي «فاطمه»‌هاست
نخواست گم شده‌اي مثل مادرش باشی

خدا تو را به دل تشنه ی  زمین بخشيد
که قاب روشنی از نور کوثرش باشی

به «قم» رسيدي و گم کرد دست و پايش را
چو ديد آمده‌اي سايه‌ي سرش باشی

اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
و تا هميشه تو ياس معطرش باشی

کرامتت، همه را ياد او می‌اندازد
به تو چقدر مي‌آيد که خواهرش باشی

خدا نخواست تو هم با «جوادِ» او در طوس
گواه رنج نفس‌هاي آخرش باشی

نخواست باز امامي کنار خواهر خود ...
نخواست «زينبِ» يک شام ديگرش باشی

شاعر : قاسم صرافان

  • یکشنبه
  • 26
  • دی
  • 1395
  • ساعت
  • 19:43
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران