مادرم گفته که من
بیمهٔ ام ابیها هستم
خادم خانه ی مولا هستم
مادرم گفته فقط
باید از عشق علی دم بزنی
بوسه به تربت و بر چوبهٔ پرچم بزنی
تو که هیئت باشی
خاطر من جمع است
سایه مادر ارباب پناهی امن است
او که باشد انگار
منم آنجا هستم
مادرم خادمهٔ سفره بزم روضه ست
عشق هیئت دارد
گوشهٔ سجاده، خاک تربت دارد
من به لطف مادر
عبد آقا هستم
مادرم گفته که آقا آمد
بفروش این دو النگویم را
بده دست آقا
نذر صحن مادر
خرج احداث ضریح
یا که سقاخانه
هر چه آقا به صلاح است خودش خرج کند
مادرم حسرت دیدار به جانش مانده
روز و شب می گوید
صبح فردا هستم؟
مادرم لحظه به لحظه هر دم
تلفن میزندُ حال مرا میپرسد
با صدایی پُر مهر
تو کجایی پسرم؟؟
کاش یک بار که از من خبری می گیرد
تلفن کرد، کجایی پسرم؟
من گویم:....
در جوار حرم حضرت زهرا هستم
محمد قاجار
- دوشنبه
- 27
- دی
- 1395
- ساعت
- 8:13
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه