سال هشتاد وهشت
سالی که می رفت تا
به گل نشیند
کشتی "انقلاب اسلامی ایران"
می رفت تا
بخشکد
جوانه های صبر و ایمان
در
طوفان وحشت زای فتنه
از کاباره های لندن
از "کاخ"نشینان چشم "سفید"
مخابره می شد
پیام سبز "تقلب"
بر
سینه های مریض
با
عفونت شدید "خیانت"
و
تب بالای "توهم"
دستهای ناخودی
در
آستین های خودی
نمک می پاشند
بر
زخم های "عریان'
تا
به نفس نفس بیفتد
جوان انقلابی
چوب و آجر و نعره
فرود می آید
بر پیکر نجیب زینب(س)
به جای شبنم
شعله می نشیند
بر لب خشکیده ی خیزران
در هیمنه ی خون و آتش
در عاشورایی دیگر
ناگهان
به خروش می آید
حجم وسیع غیرت
سرریز می شود
صبر رهبر
فوران خون
در رگهای بصیرت
تبلور ایمان و عقیده
وحدت بسیج و مردم
جوشش احساس هست
و جنون
تا
در نطفه خفه شود
فتنه ای شوم
تا
به خود بیاید
"روباه پیر"
آری
ما از جام ولایت
باده ی اناالحق
زده ایم
با قطره های خون
آزادی را
محک زده ایم
همزاد قرآنیم
تفسیر آیه های حضور
بر کتیبه ی هستی
ما
ترجمان عشق و ایثاریم
در
هنگامه ی شور و مستی
ما
حماسه آفرینانیم
آری
در حصار ماست
هرآنکه در افتد
با لشکر مهدی موعود(عج)...
فرهاد کرمی
- دوشنبه
- 27
- دی
- 1395
- ساعت
- 9:40
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه