علویات گرفتار یزیدند حسین!
با چه زجری دم این کاخ رسیدند حسین!
صندلی بود ولی یکسره سرپا بودند
ایستادند و زپا درد بریدند حسین
دخترانت همگی برلبشان مشت زدند
آه اینها مگر از دور چه دیدند حسین؟!
یک نفر حرف زد و چند نفر غش کردند
حرفهای بدی انگار شنیدند حسین
پیش چشمه همه شلاق به زینب میخورد
تکیه گاه حرم افتاد و خمیدند حسین
منبری رفت به منبر و علی را سب کرد
نیمه جان پای همین درد شدیدند حسین
خطبه خواندند و ورق جانب مولا برگشت
آبروی همه را خوب خریدند حسین
- جمعه
- 1
- بهمن
- 1395
- ساعت
- 16:38
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه