برادر بی کفنم همسفر نیزه نشین
از بالای نیزه منو میون دشمنا ببین
داغ دلم شد طعنه های سلسله
داغ دلم شد خنده های حرمله
داغ دلم زنی میون هلهله
روی مخدرات نیلی شده
تسلی دلها سیلی شده
واویلا واویلا ازشهر شام
طعنه و دشنامه جای سلام
از غم ما آسمونه شام بلا تیره شده
نگاه این حرومیا به زینبت خیره شده
اداشده دینی که دارن به امام
ادا شده بازخمای بی التیام
ادا شده باسنگ و آتیش از روبام
برادر کبوده روی همه
به زیر لب میگن یافاطمه
واویلا واویلا ازشهرشام
طعنه و دشنامه جای سلام
رو نیزه از زخم سرت باسنگ دلداری میشه
خون تازه از کنار لبای تو جاری میشه
توو شهرشام سهم ماها شد اضطراب
توو شهرشام اندوه و درد بی حساب
توو شهرشام زینب کجا بزم شراب
زینبت کجا و شام بلا
قاری قرآن و طشت طلا
واویلا واویلا از شهر شام
طعنه و دشنامه جای سلام
- دوشنبه
- 7
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 12:35
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
ابوذر رئیس میرزایی
ارسال دیدگاه