جلوه نمایی میکند خونین سری بر هر عمود
کفشان من چون پلک ها دائم کند بر او سجود
چلّه نشینی نزد او چیزی بجز غارت نداشت
آتش زده بر جان من، عقلم،دلم،دینم ربود
پروانه ام پروا ندارم ،پر بسوزد نزد شمع
فانی در آتش گشتمی ،پیچید هرسو بوی عود
من پست او من مست او جامی زدم از دست او
گشتش نشانم بی نشان من وارث روی کبود
- چهارشنبه
- 13
- بهمن
- 1395
- ساعت
- 18:52
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه