جاده به جاده می رسی از نفسی به نینوا
قافله را عجب که خود جان نسپاری از جفا
.
قلّت او کثیر شد از حفظی،دو سر دعا
خواب و خرافه ای زند، شک و کثیر نا به جا
.
فایده ام دو سطر حق از ره اقتدای تو
من ننویسمت که تو خود بنویسی ام عطا
.
آب گلو که خشک شد،قافیه ام که مشک شد
بند گلو ز حنجره!خواهر من ! أخا...أخا.....!
.
غربت سوز تو اگر گریه نماید این سخن
حبّ علی ز انفسی صحنه زند...هنا...هنا!
.
ای که تو را ز زخم و خون بر بکشاند این جنون
ور نه تو خود ز خاک و خون کی نسپاری اش فدا..
.
جاده به جاده می رسی از نفسی به نینوا....
.
سیده مریم جعفری
سوم صفر ۱۴۳۸_سیزدهم آبان ۹۵
شاعر : سیده مریم جعفری
- چهارشنبه
- 13
- بهمن
- 1395
- ساعت
- 19:3
- نوشته شده توسط
- __________
- شاعر:
-
سیده مریم جعفری
ارسال دیدگاه