دوباره سرده كوفه ، راوی درده كوفه
درد دلاشو با چاه ، می خونه مرد كوفه
غم و غصه ها با ، دلش شده گلاویز
بارونیه چشماش ، شبیه ابر پاییز
می خونه با آه و ، باناله ای غم انگیز
خداحافظ ای كوفه ای شهر غم
كه در كام من كرده ای زهر غم
واویلا، امون از غربت علی
******
نگاش به آسموناس ، چشاش شبیه دریاس
بغضی توی گلوشه ، انگاری یاد زهراس
یاد غم زهرا ، چشاش یه كاسه خونه
ورد روی لبهاش ، الیه راجعونه
برا بار آخر ، به زیر لب می خونه
خدایا ز كارم گره واشده
خدایا دلم تنگ زهرا شده
واویلا، امون از غربت علی
******
غم اومده سراغش ، بازم خرابه حالش
میشه براش تداعی ، یكی از خاطراتش
انگاری كه غمهاش ، كثیر و بی شماره
دوباره به یاد ، غم در و دیواره
روضه می خونه با ، دلی كه بی قراره
خداحافظ ای صبر لب دوخته
خداحافظ ای خانه ی سوخته
واویلا ، امون از غربت علی
شاعر : رضا رسولی
- جمعه
- 19
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 12:33
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه