شهر ، آذین شده و منتظر یار شده
لحظه ی عاشقیِ "آمدن" انگار شده
آسمان چشم شد و روی زمین دوخته شد
ماه ، همسایه ی دیوار به دیوار شده
"نکند یار بیاید ... وَ نبینی او را ..."
دلم از مردمک چشم ، طلبکار شده
پر ستاره شده امشب همه جای عالم
آسمان روی زمین ، چادر گلدار شده
عرش ، تا صبح فقط دور زمین می گردد
سامرا کعبه شده ، نقطه ی پرگار شده
یک نفر آمده که بود جهان منتظرش
صاحبی آمده که بوده "زمان" منتظرش
دردمندان همه هُشیار ، دوا آمده است
غصه تعطیل ، که معنای شفا آمده است
هر چه خواهید ، بخواهید از این خانه فقط
بینواها بِشِتابید ، نوا آمده است
"عالَم پیر ، دگر باره جوان خواهد شد"
چونکه مُشکِ نفس باد صبا آمده است
آی "دارا" نکنی فخر ، به دارایی خود
آنکه عزت بدهد بر فقرا آمده است
آی مظلوم ! ، بپا خیز ، علیه ظالم
چه نشستی که "معین الضعفا" آمده است
ندبه خوانان ظهور و همه محو اوییم
حرف های دلمان را به خودش می گوییم :
سرمان را به تو دادیم که سامان بدهی
دردها را به تو گفتیم ، که درمان بدهی
بَرَکت نیست دگر در برهوتِ بی تو
خشک شد کوزه ی ما کاش که باران بدهی
ای که دست تو پر از رزق خدایی باشد ...
نان فراوان بُود ... ای کاش که دندان بدهی
سرد و بی روح تر از ما که نداری آقا ...
مثل مُردار ... فقط کاش به ما جان بدهی
جانمان بر کف دست است ، فقط لب تر کن
گوشمان را به تو دادیم که فرمان بدهی
ما دعای فرجت را همه دم می خوانیم
ما همه منتظر آمدنت می مانیم
رضا قاسمی
- یکشنبه
- 21
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 20:50
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه