رو به اتمام میرود رمضان
فرصت قدر هم ز کف رفته
کاروان میشود مهیا، من
دست و پایم به صد گنه بسته
خوبهایت نیامده رفتند
برگهی عفو دست تکتکشان
از کرم دادهای و این منِ بد
هیچ سودی نبرده از رمضان
تا سحر من تمام شبها را
گریه کردم ولی کسی نشِنید
بس که عمرم به معصیت رفته
سوز آهم به آسمان نرسید
برنمیآید از چو من توبه
مثل هر سال من عوض نشدم
روز از نو دوباره روزی من
شد خجالت ز روزگار خودم
شرم دارم ز خواندن اسمت
بس که پوشاندهای وجودم را
هی جریتر شدم گنه کردم
من نفهمیدهام فرودم را
التماس دعا به من گفتند
مردم بیخبر ز روز و شبم
بس که از من تو منتشر کردی
حسناتی که کردهای لقبم
قسمت میدهم به حق حسین
چند روزی که مانده دریابم
عوضم کن مرا ز نو تو بساز
قسمت میدهم به اربابم
شاعر : حسین کریمی
- چهارشنبه
- 31
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 22:55
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
حسین کریمی
ارسال دیدگاه