نرود دور و بر حادثه الا با عشق
به سراغ خبر حادثه الا با عشق
حرم از امنیت افتاده ولی ممکن نیست
گذر از دردسر حادثه الا با عشق
دست برده است که بیرون بکشد،می داند
در نیاید جگر حادثه الا با عشق
مادرش گفت به میدان برو اما پسرم!
برنگرد از سفر حادثه الا با عشق
عرصه جولانگه نفس است و جنون، نگذاری
پسرم! سربه سر حادثه الا با عشق
زدن سنگ مهم نیست ، در این جولانگاه
نشکند بال و پر حادثه الا با عشق
قبل از این نیز نشان داد به ما فاطمه، مرد
نرود پشت در حادثه الا با عشق
چشم عباس نشان داد که روشن نشود
جاده ی خیر و شر حادثه الا با عشق
سرِ ما وارث عشق است ، نباید برود
روی نی در گذر حادثه الا با عشق
شاعر : محسن ناصحی
- دوشنبه
- 9
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 5:2
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محسن ناصحی
ارسال دیدگاه