راه را گم کرده ام آواره و تنها شدم
یاد آقایم نبودم غرق در دنیا شدم
دل سپردم به همه الا عزیز فاطمه
حق من بوده دچار غصه و غم ها شدم
روز و شب را طی کنم با معصیت های زیاد
گریه کرد آقا برایم چون که بی تقوا شدم
با تمام بی وفایی ها مرا رسوا نکرد
در به رویم باز کرد و بین خوبان جا شدم
تا زمین خوردم فقط آقا به فریادم رسید
زود دستم را گرفت و از زمین من پا شدم
دیدگانم تر شده حالا که بین روضه ام
مطمئنم شامل لطف خود زهرا شدم
آرزو دارم شب جمعه کنار علقمه
من ببینم میهمان سفره ی سقا شدم
صحن عباس و حسین اصلا بهشت نوکر است
قطره بودم در حریم کربلا دریا شدم
دختری با گوش پاره ناله میزد ای عمو
نیستی در پیش من آواره ی صحرا شدم
روح الله پیدایی
- دوشنبه
- 9
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 14:18
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه