روسیاه آمدم فقیر توام
تشنه ی جامی از غدیر توام
در دو عالم شریف و محترمم
تازمانی که من حقیر توام
بین این زائران ز فرط گناه
زائر پست و سربه زیر توام
این همه راه آمدم آقا
که بگویم فقط اسیر توام
جامعه خوانده ام میان حرم
تا ببینی که مستجیر توام
مستم و دائم از تو میخوانم
مبتلای توام رضا جانم
سایه ات بر سرم خدا را شکر
شده ام محترم خدا را شکر
من گدای قدیمی حرمم
شده ای سرورم خدا را شکر
همه ی خانواده ام شده اند
نوکر این حرم خدا راشکر
کفتر جلد گنبدت هستم
دور تو می پرم خدا را شکر
مستمندم اسیر خوان توام
سائلم...نوکرم...خدا را شکر
هرچه دارم فقط برای شماست
صدفم دُرّ من ولای شماست
جان به قربان روی جانان است
وطن اصلی ام خراسان است
آمدی روی عرش حک کردند
که رضا پادشاه ایران است
بی شما من کویری و پستم
با شما این دلم گلستان است
گر بد و عاصی ام کنار توام
چون سگی که کنار سلطان است
بر گدایت بیا نگاهی کن
که کرم عادت کریمان است
آمدی آبروی ذی القعده
نان ما دست توست هر وعده
خوش به حالم چه دلبری دارم
در دل خود چه گوهری دارم
نوکرت هستم و به گردن خود
طوق زیبای نوکری دارم
بنده ی عاصی و بدی داری
چه امامی چه سروری دارم
چشم خیس مرا نگاهی کن
کربلایم نمی بری؟ دارم...
...از فراقش عجیب می سوزم
از غمش دیده ی تری دارم
به جوادت قسم بیا آقا
نوکرت را ببر به کرببلا
شاعر : محمد علی قاسمی
- سه شنبه
- 10
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 15:35
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد علی قاسمی
ارسال دیدگاه