• دوشنبه 3 دی 03


سالروز تخریب بقیع -( در شعله‌های شرم می‌پیچم که می‌بینم )

2367


اینجا نشانی از نگاه آشنایی نیست
یا از صدای آشنایی، ردّپایی نیست

طوفانی از اندوه، دلتنگی، پریشانی
جاری‌ست در این دشت، اما ناخدایی نیست

مرزی فراتر از زمین و آسمان دارد
بی وسعت این خاک، گویا ماورایی نیست!

قندیل آه عاشقان، فانوس شرم ماه
مشتی ستاره، بیش از اینش روشنایی نیست

در غربت این دشت، اما آنچه می‌پیچد
تنها هیاهوی سکوت است و صدایی نیست

هریک بقیع کوچکی در سینه‌مان داریم
مائیم و اندوهی که آن را آشنایی نیست

بر شانه‌های غربت ما، زخم می‌روید
زخمی که او را ابتدا و انتهایی نیست

مائیم و، ارث چارده قرنِ عزا، آری!
غمگین‌تر از این قصه، گویا ماجرایی نیست

در شعله‌های شرم می‌پیچم که می‌بینم
شعرم به یاد غربتش، شعر رسایی نیست...

شاعر : سید مهدی حسینی

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 5:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران