ذکر استغفارهایم بی اثر مانده هنوز
یک نگاهی کن گدایت پشت در مانده هنوز
گریه ها کردم ز دوری ات ولی آقای من
بنده ی بیچاره از تو بی خبر مانده هنوز
دارد آقا ماه مهمانی به پایان می رسد
حسرت دیدارتان در یک سحر مانده هنوز
قول دادم نوکر خوبی شوم اما نشد
هی شکستم توبه و این درد سر مانده هنوز
رو زدم بر غیر تو حالا زمین خوردم ببین
این دل زار من آقا در خطر مانده هنوز
دگر از دست خودم خسته شدم پاکم بکن
تا که یک فرصت برایم مختصر مانده هنوز
نکند روزیِ امسال من آقا نشود
اربعین پای پیاده یک سفر مانده هنوز
کرمی کن برسان نوکرتان را به حرم
بوسه بر شش گوشه با چشمان تر مانده هنوز
ته گودال صدا زد خواهرم گریه نکن
ماجرای خیزران و تشت زر مانده هنوز
روح الله پیدایی
- چهارشنبه
- 11
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 8:27
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه