• جمعه 2 آذر 03

 موسی  علیمرادی

امیرالمومنین(ع)بعد از شهادت -( باید شنید از ریسمان ها این حکایت )

796

بی آشنا مانده غریبی بین خلقت
دیگر نمی آید صدای پای غربت

چندیست مانده سفره ها بی نان و خرما
دیگر ندارد کوفه شبگرد محبت

بعد از تو باید سرکند با خاک غم ها
آن سر که بر دامان مهرت داشت عادت

رفتی و هرگز چشم این دنیا نبیند
شاهی بریزد با گدا طرح رفاقت

هر وقت می آمد حسن هجده گل یاس
میریخت روی قبر تو با اشک حسرت

دست خدا افتاد از پا بین کوچه؟
باید شنید از ریسمان ها این حکایت

رفتی و خار از چشمهای تو در آمد
در پای طفلی رفت هنگام اسارت

شاعر : موسی علیمرادی

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران