وا می کنم سوی تو تا بال و پرم را
حس می کنم شیرینی طعم حرم را
تا که حواسم پرت این و آن نباشد
خالی کن از غیر خودت دوروبرم را
در دفتر ثبت نذوراتت ببین که
نذر تو کردم هم خودم هم همسرم را
یک جلوه کن با پرتو شمس الشموسی
از دامن خود جمع کن خاکسترم را
حالا پر از بغضم که دارم می گذارم
بر شانه ی گلدسته های تو سرم را
آیینه کاری رواقت هم گواه است
پر کردی از زوار خود سرتاسرم را
این چندمین باراست می آیم ولی کاش
یک دفعه هم می شد بیارم مادرم را
ایمان چشمانت مرا از شک در آورد
لبریز عشقت کن تمام باورم را
شاعر : محمد حسن بیاتلو
- پنج شنبه
- 12
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 4:34
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد حسن بیات لو
ارسال دیدگاه