داره بازم صدای گریه ی بارون می رسه
صابخونه درا رو وا کن داره مهمون میرسه
اومدم تا دستای خالیم و بالا بگیرم
اومدم با نیت دیدنت احیا بگیرم
دلم آشوبه اسیر بغض ممتدم نکن
آخرین شب از شبای قدره پس ردم نکن
شب قدره اومدم بگم چقدر پشیمونم
شب قدره میدونم که قدرت و نمیدونم
شب قدره اومدم بگم چقدر دوست دارم
تا کی از غصه ی دوری تو باید ببارم
این شبا خیلی هوای یاس و نرگس میکنم
بیشتر از همیشه جای خالیت و حس میکنم
وقتی دونه دونه اشکام روی گونه م میریزه
نگاهت بار گناه و از رو شونم میریزه
امیدم تو این شبا به ببخشش تو بیشتره
اگه تو نگذری از من خدا هم نمی گذره
خیلیا سال گذشته با تو هم قسم شدن
با یه گوشه ی نگات مدافع حرم شدن
کاشکی امسال به منم از اون نگاها بکنی
کاش در باغ شهادت و برام وا بکنی
آقاجون به جون اون قبله ی حاجات قسم
آقا جون به عمه کوچیک سادات قسم
به همون دستای کوچیک که گره وا میکنه
به همون سه ساله ای که کار زهرا میکنه
قسمت میدم به گریه های نیمه ی شبش
به کبودیای رو صورت عمه زینبش
نگا کن تا فردا پیش زهرا روسپید بشم
منم امسال تو راه زینبیه شهید بشم
شاعر : محمد بیابانی
- پنج شنبه
- 12
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 18:40
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد بیابانی
ارسال دیدگاه