• دوشنبه 3 دی 03

 محمد حسین رحیمیان

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) -( به کویری که ندیده است به خود برگ و بری )

1121

ماه را در شب هجران برسانید فقط
مژده ای در دل طوفان برسانید فقط

به کویری که ندیده است به خود برگ و بری
خبر از بارش باران برسانید فقط

من همان گمشده ام ،راه بلدها من را
به در خانه جانان برسانید فقط

همه درهای جهان را به روی ما بستند
دست ما را به خراسان برسانید فقط

گر حرم قسمت ما نیست سلام ما را
به عزیز دل ایران برسانید فقط

شب عید است و خراسان چه قیامت شده است
مرغ دل باز هوایی زیارت شده است 

چاره آخر ما پنجره فولاد رضا
می کند معجزه پنجره فولاد رضا

گفت تا زائر دلسوخته ای : جان جواد 
همه را داد شفا پنجره فولاد رضا

ملجا خوب و بد مردم ایران اینجاست
دردها کرده دوا پنجره فولاد رضا

آی شش گوشه ندیده نشو مایوس بیا
می دهد کرببلا پنجره فولاد رضا

به تلافی مسلمان شده سلمان بود
که به ما داد خدا ،پنجره فولاد رضا

پشت این پنجره ها معجزه ناممکن نیست
شک ندارم که تمام گره ها واشدنی است

کرده وابسته مرا حال و هوای حرمت
خیر دیدم به خدا از همه جای حرمت

روز و شب اهل یقین دور سرت میگردند
همه صاحب نفسانند گدای حرمت

بهترین ثانیه ها با تو رقم خواهد خورد
بهترین خاطره ها خاطره های حرمت

حال آدم وسط صحن تو جا می آید
به خدا مست کننده است هوای حرمت

بطلب باز من بی سر و پا را سلطان
شده بدجور دلم تنگ برای حرمت

حرمت تکیه گه من شده از کل وجود
به ضریحت برسان دست مرا زود به زود 

شکر لله شدم نوکر خانه زادت
گشته آرام همیشه دل من با یادت

تو پناه منی و نسل من و اجدادم
من گرفتار تو و نسل تو و اجدادت

به تو هر روز سلامی ندهم میمیرم
من اگر خوب اگر بد به تو کردم عادت

در میان همه دلباختگانت مشهور
به شب معجزه ها گشته شب میلادت

مسجد و میکده دادند به هم دست به دست به دست
در دل صحن پر آوازه ی گوهرشادت

جمع شد در حرم تو همه زیبایی ها
هیچ جا بین جهان نیست شبیه اینجا

زائر تو به جهان رغبتش از یادش رفت
زندگی و همه ی لذتش از یادش رفت

هر که آرامش اطراف ضریحت را دید
به خدا آرزوی جنتش از یادش رفت

سائلی آمده بود از تو بگیرد حاجت
تا سلامی به تو داد حاجتش از یادش رفت

در ِ این خانه نداری است که قیمت دارد
بُرد کرد آنکه همه ثروتش از یادش رفت

هر که شد چشم به راه تو شب اول قبر
به خدا زیر لحد وحشتش از یادش رفت

 خیره شده چشم همه ، نعمت ازین بهتر چیست
ترسی از مرگ میان دل زوارت نیست

غم فراوان شده و میکده لازم شده ایم
حضرت عشق ببخشید مزاحم شده ایم

ما به تو رو نزده حاجت ما را دادی
سر این سفره فراوان مُتنعّم شده ایم

زندگانی به خدا طعم دگر گیرد اگر
بنویسند به دربار تو خادم شده ایم

همگی در طلب رزق محرم امشب
جلوی پنجره فولاد تو مُحرِم شده ایم

اربعین پیش حسین ضامن ما باش آقا
غم فراوان شده و میکده لازم شده ایم

اربعین خانه دل ها همه نا آرام است
اربعین هر که زیارت نرود ناکام است

شاعر : محمد حسین رحیمیان

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران