مگه اين قصه ي دوري انتهايي نداره ؟
اين چراغوني بي تو لطف و صفايي نداره
اين جماعت كه مي بيني همه گريان تواند
كل سال منتظر نيمه ي شعبان تواند
وقتي نيستي دل به دريا غرق حسرت مي زنن
با يه امّيدى براتو طاق نصرت مي زنن
اين همه پرچم يامهدي بيا برات زدن
توي جمكرون دل بوسه به خاك پات زدن
همه جا شيريني و شربته نذر قدمت
همه نذري ميدن آقا به اميد كرمت
مردمي كه تو مسير تو دارن گل مي زنن
به نخ پرچم تو دست توسل مي زنن
همه شادن كه رسيدي ولي نيستي آقا تو
محشري ميشه كه جشن بگيره اين دنيا باتو
چرا مستجاب نميشه العجلهاي دلم ؟
به نتيجه نرسيده اين تمناي دلم
بيا آقا كه دلاي ما همه به نامته
تشنه ي ديدن اون لحظه ي انتقامته
آقاجون بيا ببين كه شيعه بي تو غريبه
دلاي منتظراي تو همه غم نصيبه
آقاجون بيا ببين كه ما به زير علميم
هم قسم با همه ى مدافعان حرميم
آقاجون بيا ببين عاشقا روسفيد شدن
همه با سربند يامهدي تو شهيد شدن
دلامونو پر بده كه شب شب ذكر و دعاس
شب جشن تو شب زيارتي كربلاس
نمي افته از روي لبم اميد عالمين
تا روز ظهور صداي يالثارات الحسين .....
شنيدم تو كربلا خيمه هاتو آتيش زدن
الهي من بميرم براي بچه هات حسين
اينقدر تشنه بودي آسمونو دود مي ديدي
من فداي اون تركهاي روي لبات حسين
شاعر : رضا تاجیک
- دوشنبه
- 16
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 10:50
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه