• دوشنبه 3 دی 03

 حسن لطفی

اشعار شهادت حضرت امام موسی بن جعفر(ع) -( اینجا کسی ندید که ساقم شکسته است )

830

کُنجِ نَمورِ این قفسِ غم فزا بس است
خو با بلا گرفته ام اما بلا بس است

قلبم گرفته باز ، جگر گوشه‌ام کجاست
این روزِ آخری غمِ هجرِ رضا بس است

چشمی نمانده گوشه‌ی تارِ سیاه‌چال
دردی نمانده آه که این دردِ پا بس است

زنجیر هم به شانه‌یِ من گریه می‌کند
در زیرِ حلقه‌ها بدنی بی نوا بس است

صیاد آمده به تماشایِ مرگ من
بیگانه کو که دیدنِ این آشنا بس است

رحمی نمی‌کند نَفَسم مانده در گلو
رحمی نمی‌کند که من و این جفا بس است

اینجا کسی ندید که ساقم شکسته است
اینجا کسی نگفت که سیلی چرا؟ بس است

یک‌جمله گفته‌ام بزن که خوب میزنی
باشد بزن دوباره ولی ناسزا بس است

شاعر : حسن لطفی

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران