توان نداشت دگر آب را صدا بزند
چگونه با غل و زنجير دست و پا بزند
به راحتى كه دل آسمان نمى شكند
به ضرب دست كسى استخوان نمى شكند
ميان حلقه تكفيرها چه مى گفتى؟
به زير ضربه زنجيرها چه مى گفتى؟
درست وقت غذا تازيانه مى آمد
به ديده بوسىِ بازو و شانه مى آمد
شبيه گرگ به جان شكار مى افتاد
ز فرط ضربه دو دستش ز كار مى افتاد
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
- دوشنبه
- 16
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 11:50
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه