بوى نانت مدينه را پر كرد
با تن خسته كار كردى باز؟
من كه گفتم غذا نيازى نيست
از چه رو پس تو بار كردى باز؟
ظاهراً بهترى خداراشكر
نفست جا به جا نشد ديگر؟
تبت افتاده ظاهراً امروز
زخم سينه كه وا نشد ديگر؟
بچه هارا ببين چه خوش حال اند
رنگ شادى به خانه ام برگشت
خوب كردى كه پا شدى خانم
چشمم از شوق ديدنت تر گشت..
راستى!براى اين در هم
فكر هايى ميان سر دارم
قصد دارم خدا اگر خواهد
در سالم به خانه بگذارم
فكرِ چيزى نباش زهرا جان
تو فقط استراحتت را كن
خانه دارىِ خانه ات با من
فكر زخم و جراحتت را كن
آرمان صائمی
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 7:50
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه