• دوشنبه 3 دی 03

 حسن لطفی

فاطمیه زبانحال امام حسن(ع) -( کاشکی تشنه‌ی ما آب نخواهد از شمر )

1835
1


کاش لبخند تو یکروز به ما برگردد
باز از نانِ تو این سفره معطر گردد

می‌شود پیشِ خودت گریه کنم آهسته؟
می‌کنم دِق اگر این درد مکرر  گردد

قول دادم به تو حرفی نزنم  اما کاش
دو سه شب داد کِشَم سینه سبکتر گردد

می‌شود روضه بخوانم؟همه خوابند ببین
می‌شود گریه کنم ؟ چشم کمی تر گردد

کاش می‌شد بنویسند سَرِ کوچه‌ی ما
آینه زود به یک آه مکدر  گردد

کاش می‌شد بنویسند خدایا نکند
پسری شاهدِ اُفتادنِ مادر گردد

شیر شد تا که علی را وسط کوچه ندید
خواست تا   بغضِ علی مُزدِ پیمبر گردد

کوچه‌ای تنگ ، پُر از سنگ حریفت بیمار
اثرِ ضربه چنین چند برابر گردد

یادم اُفتاد که بالای سرت می‌گفتم
چه کنم تا نَفَست تا نَفَست برگردد
*
یادم اُفتاد که آرام بسوزم با تو
وای اگر خانه پُر از هِق هِقِ دختر گردد

زینبت پا بشود خانه بهم می‌ریزد
نوبتِ او که شود حالِ تو بدتر گردد:

کاشکی  تشنه‌ی ما آب نخواهد از شمر
نکند حنجرِ او قسمتِ خنجر گردد

 

شاعر : حسن لطفی

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 8:5
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران