شروع میشود این روضه ابتدا با در
چه تلخ کرده تمامی ماجرا را در
بهشت بود شب و روز و مرتضی تا در
چهل نفر طرفی و به پشت در ما در
چهل حرامی ملعون چهل حرامی پست
فشار بر در و دیوار بار شیشه شکست
به ضرب زور و لگد در شکسته شد با میخ
و سینه ای که سپر شد گسسته شد با میخ
شلوغ بود و نفسهاش بسته شد با میخ
شبیه لاله ی در خون نشسته شد با میخ
صدای ناله ی مادر به عرش اعلا رفت
بیا که فضه عزیز علی و زهرا رفت
همین که شعله ی آتش به درب خانه رسید
زمان حمله و پیکار وحشیانه رسید
صدای مرد حرامی در این میانه رسید
هوار زد که بیایید تازیانه رسید
نفس کشیدن او زیر دست و پا سخت است
از این به بعد کمی شرح ماجرا سخت است
چهل نفر چقدر با شتاب آمده اند
چه بی هوا و بدون حساب آمده اند
مسلحند و همه با طناب آمده اند
برای بردن عالیجناب آمده اند
درون خانه رسیدند و من زبانم لال
چه دادها که کشیدند و من زبانم لال
در این میانه وسط امدست پای غلاف
صدای مرد حرامی رسد صدای غلاف
بگو دگر بزنم ضربه با کجای غلاف
و پر ز لکه ی خون است جای جای غلاف
به دست قنفذ ملعون شکست بال و پری
کشیده شد وسط خاک کوچه ها پدری
شاعر : امیر علوی
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 8:7
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیر علوی
ارسال دیدگاه