گفت نزدیکم و گفتند مگر نزدیک است
گفت و گفتند به پا خیزد اگر نزدیک است
برحذر باش دلا وسوسه گر نزدیک است
"صبر کن صبر که هنگام سفر نزدیک است
منتظر باش که دیدار پدر نزدیک است"
سنگ از آینه ها کینۀ دیرین دارد
کینه از آینه از روز نخستین دارد
که چرا آینه چشمان جهان بین دارد
"کینه و هیزم و آتش خبر از این دارد
کوچه لبریز هیاهوست؛ خطر نزدیک است"
ای فلک ای فلکِ بی خردِ ناگیرا
سپر انداز درین خانه و بی شمشیر آ
نشنیدی که خدا طهّرَهُم تطهیرا
"آه، آتش نکند شعله بگیری زیرا
مادرم فاطمه بسیار به در نزدیک است"
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
عشق داند که درین دایره سرگردانند
.دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
"لب نکن باز به نفرین که همه می دانند
نالۀ سوخته جانان به اثر نزدیک است"
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
"آخر قصۀ تلخ تو ولی شیرین است
وعده دادند به ما وقت سحر نزدیک است"
شاعر : مهدی جهاندار
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 8:33
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مهدی جهاندار
ارسال دیدگاه