چی شد که بعد از اون کوچه
هنوز چشمات ورم داره
سه ماهه داره از پهلوت
فقط خونابه میباره
چقدر بی رحم بود اون اتیش
چه کرده با سر و رویت
چی شد بالا نمیادش
دیگه یک لحظه بازویت
چقدر نامرد بود اون مسمار
چرا لج کرد با پهلویت
تو رو تنها دید و افتاد
به جون دست و بازویت
تو افتادی ولی اول
با صورت خوردی توو دیوار
رد دستای پر خونت
هنوزم مونده روو دیوار
هجوم شعله ها بود و
دری که با لگد افتاد
شکسته شد گل از ساقه
جلو روش غنچه اش جون داد
شاعر : حسن کردی
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 8:57
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه