ابر من ، باران من، ای رود جاری می روی
داری از باغ من ای عطر بهاری می روی
چند ماهی می شود با من غریبی می کنی
تا که می بینی مرا گوشه کناری می روی
رو مگیر از من علی از تو خجالت می کشد
می کشی آخر مرا با شرمساری می روی
ذوالفقارم در غلاف و صبر تقدیر من است
گرچه می دانی برایم ذوالفقاری می روی
زخم داری بر جگر اما نرو ، بارفتنت
می گذاری بر دلم یک زخم کاری، می روی
یاریم کن لرزه برزانوی من انداختی
یار خود را از چه تنها می گذاری ،می روی
پای به پای هر نفس داری تکلم می کنی
روزهای عمر خود را می شماری ، می روی
غصه هایت را به دوشم ،داغ خود را بر دلم
بچه هایت را به زینب می سپاری ، می روی
ای گل هجده بهارم! ای جوان خانه ام!
سن وسالی که نداری ... زود داری می روی
شاعر : هادی ملک پور
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 8:59
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
هادی ملک پور
ارسال دیدگاه