در باز شد و شعله به گیسوی تو افتاد
تو روی زمین خوردی و در روی تو افتاد
تو شیشه ی عمر منی و بار تو شیشه است
بدجور دلم ریخت تَرک روی تو افتاد
پیداست که لاغر شده ای این دو سه ماهه
آنقدر که از دست النگوی تو افتاد
گفتی که کمی خوبی و مشغول به کاری
پس باز چرا فاطمه جاروی تو افتاد
میخواستی از چشم علی اشک بگیری
اما چقدر حیف که بازوی تو افتاد
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 8:59
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه