• پنج شنبه 6 اردیبهشت 03

 محمد جواد پرچمی

مدافعان حرم -( ساكشو بست... دخترشو بغل كرد )

1032
2

دفعه آخرى يجور ديگه بود
هي دو سه بار مادرشو بغل كرد
گفت به خدا سپردمت ، دلم ريخت
ساكشو بست... دخترشو بغل كرد

روم نميشد كه جلوى بچه ها 
عطر نجيب تنشو بو كنم 
شرمى كه داشتم نشد آخرين بار
برم جلو پيرهنشو بو كنم...

دكمه پيراهنشو كه بستم 
با مهربونياش كنارم نشست 
سخته بگم... بند دلم پاره شد
بنداى پوتينش رو وقتى كه بست

يجورى غير مستقيم حرف ميزد
گفت پسرمون مكتبى بزرك شه
خانوميه خودت ازش بر مياد
كه دخترمون زينبى بزرك شه

خاطره عروسيمون رو گفت و...
همش ميگفت ببخش نداريامو ...
خرج محرّم كنيد اون پولى كه...
كنار كذاشتم واسه كربلامو 

گفت دو سه تا امانتى ميذارم 
اينا بايد پيش خودت بمونه
لباسِ مشكيم ، چفيم ، ساعتم
اينم كه حلقه عروسيمونه

حلقه رو داد و حلقه ها رو وا كرد
حلقه به گوش خونۀ كرم شد
تا اسم زينب ميومد جون ميداد
آخرشم مدافع حرم شد 

وقت خداحافظي لبخند ميزد
بغضشو هيج موقع نشونم نداد
گفتم دوست دارم ، يكم نگام كرد
وقتى كه رفت گريه اَمونم نداد

چند تا پيام صوتى داد از دمشق
گفت خانومى دوست دارم ، رها شد
ديگه پيامى نيومد ، دو شب بعد
يك دفعه خونمون برو بيا شد....

شاعر : محمد جواد پرچمی

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 20:33
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران