قلب دنيا سنگ شد وقتي كه آن در مي شكست
بايد از شرمندگي آنجا زمين سر مي شكست
فاجعه تازه رقم مي خورد وقتي كوچه ديد
در كمال بهت مردم قلب حيدر مي شكست
چشم هاي ذولفقاري علي خون گريه داشت
هيبت اسطوره سردار خيبر مي شكست
آيه اي از سوره اش روي زمين افتاده بود
قامت رعنايي بانوي كوثر مي شكست
نيروي پروانه بر در كارگر واقع نشد
بال هايش شعله ور گرديد و پر پر مي شكست
در به روي شعله ها چرخيد و تا پهلو رسيد
از تلاقيِ در و ديوار مادر مي شكست
شاعر : حسن کردی
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 21:43
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه