من اومدم بگم خدای حیدر
گرچه بدم جونم فدای حیدر
من اومدم بگم تو این دل شب
در می زنه بازم گدای حیدر
من اومدم قرآن به سر بگیرم
با زینبش برا شفای حیدر
من اومدم امشب دیگه بمیرم
برای درد و غصه های حیدر
من اومدم بگم آقام بیادش
به پای ذکر روضه های حیدر
من اومدم یه ذره نور بگیرم
از نوکرای با صفای حیدر
من اومدم بگم منو بشوری
با اشک چشم بچه های حیدر
من اومدم بگم منو ببخشی
به حق ناله ی شبای حیدر
من اومدم بگم شبیه زینب
سیاه پوشیدم تو عزای حیدر
من اومدم بگم اگر چه پستم
ولی دلم داره ولای حیدر
من اومدم بگم که خیلی مردی
مارو خریدی به وفای حیدر
من اومدم بگم اگه سیاهم
نذار بدی هامو به پای حیدر
من اومدم بگم که زندگیمو
جونمو بچه هام فدای حیدر
من اومدم بگم به جون زهرا
مارو ببر صحن و سرای حیدر
من اومدم دیگه ازت بگیرم
برات ایون طلای حیدر
من اومدم بگم اگه خدائیش
علی نبود کی بود به جای حیدر
شاعر : مجتبی روشن روان
- یکشنبه
- 22
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 5:19
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مجتبی روشن روان
ارسال دیدگاه