تا زلبهای کسی هشت برون می آید
دل من پنجره سوی حرمت بگشاید
هشتمین ماه ولا، قبله هفتم باشی
گنبد وبارگهت دل ز همه برباید
ساعت هشت دلم مایل مشرق گردد
با سلامی سر خود بر در تو می ساید
گرکنی قسمت من نوکری درگاهت
جان اگر فدیه دهم بابت آن،می شاید
مرغ دل درحرم امن تو شاعر گردد
یا رضا گو،غزل مدح تورا بسراید
کفتر صحن وسرای تو سعادت دارد
چون شب وروز به درگاه تو می آساید
من گداهستم وتو شاه خراسان هستی
حق بود شه به گدایش کرم بنماید
کرمی کن به من وزایر مشهد گردان
تا زیارت گره از کار دلم بگشاید
شاعر : اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 24
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 16:57
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه