يا لايق زيارت تان اين غلام نيست
يا گم شده ارادت من در ميان ليست
در ايستگاه آرزويم ايستاده ام
دست دعا گرفته ام اما بليط نيست
اين بار هم قطار زيارت بدون من
رفت و دلم دوباره پي اش بي صدا گريست
ما را ببر به دامنۀ گنبد طلا
آنجا كه كوهپايه آن اوج عاشقيست
اين كوه ها به عشق شما هشت مي شوند
هشت مقدسي كه بود آرزوي بيست
اي هشتمين مسير رسيدن به آسمان
ما را به خاكبوسي آن آستان بخوان
شاعر : محسن عرب خالقی
- چهارشنبه
- 25
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 6:36
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محسن عرب خالقی
ارسال دیدگاه