• دوشنبه 3 دی 03

 محسن حنیفی

امام رضا(ع)مدح و مناجات -( وقتی به جان شاخه ی طوبی خزان افتاد )

997


وقتی به جان شاخه ی طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد

خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد

در سینه قلب پنجره فولاد هم شد آب
بر خاک حجره پیکرت تا نیمه جان افتاد

اشک کبوتر در مراثی تو کافی نیست
این قرعه بر چشم سیاه آهوان افتاد

ازچشمهای خشک ، سقاخانه میسازد
از تو دو خط روضه که دست روضه خوان افتاد

آهو نبوده کربلا پس کار جد تو
از گرگ ها بدتر ، به خولی و سنان افتاد

مثل تنوری در دلت آتش نهان داری
آری سر جدت به دست این و آن افتاد

با خون ، لبت مثل عقیقت سرخ شد ، اما
هرگز به دست ساربان یا خیزران افتاد ؟؟؟

 

شاعر : محسن حنیفی

  • پنج شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران