• دوشنبه 3 دی 03


قاسم ابن الحسن (ع) -( آنقدر آمد و رفت و جگرش تیر کشید )

995

آنقدر آمد و رفت و جگرش تیر کشید
تا که دو واقعه را خوب به تصویر کشید

گاهی از دور شبیه حسن و گاهی هم
مثل حیدر ز کمر قبضه ی شمشیر کشید

سه حرامی و پدر را پسر شیر جمل
با علی گفتن خود زود به زنجیر کشید

همه ی اهل حرم لحظه ای آرام شدند
ز جگر داری او کار به تکبیر کشید

چهره ی شاه شهیدان ز چه رو درهم شد
نعره ای زد که عمو ناله ی دلگیر کشید

زود میخواست خودش را برساند که نشد
ازدحامی شده که کار به تاخیر کشید

دید قاسم بدنش زیر سم اسبان است
پیکرش را پسر فاطمه از زیر کشید

بدنش له شده، هم قد عمویش شده است
کار این مصحف صدپاره به تفسیر کشید

سینه بر سینه ولی پا به زمین است چرا؟
مادرش خواب بدی دید و به تعبیر کشید

فاطمه همسر او گوشه ی خیمه میگفت
آه که زندگی ام زود به تقدیر کشید

پوریا باقری

 

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 6:50
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران