تسلیمم ای کریم که زندانی ام کنید
فکری برای بی سر و سامانی ام کنید
بخشش بس است، عمر من بی نوا گذشت
من را مؤاخذه به هوسرانی ام کنید
باشد... به رو سیاه، نگاهی نمی کنید
حداقل نظر به پشیمانی ام کنید
بال مرا تعلق نفسم شکسته است
از خود تهی کنید مرا، فانی ام کنید
آتش زدم به بال و پرم پیش چشم تان
تا که توجهی به پریشانی ام کنید
من حاضرم قسم بخورم خوب می شوم
ای مهربان اگر که خراسانی ام کنید
تاریکم و به جلوه ی شمس الشموسی اش
با هر فرازِ جامعه نورانی ام کنید
تنها خوشم به بابِ جوادالائمه اش
آن دور و بر مرا سگ دربانی ام کنید
گریان شدن برای حسین است آبرو
با سوز و آه و زمزمه بارانی ام کنید
تشنه، هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد
یاد عزیز فاطمه قربانی ام کنید
من را ببخش اگر که از این غم نمرده ام
من را حلال، بهر گران جانی ام کنید
شاعر : محمد جواد شیرازی
- یکشنبه
- 29
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 4:21
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه