دوباره حُجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب اولاد سیدالشهدا
دوباره مار گَزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابنُ رضا
دوباره زهرِ جفا نذرِ سفرۀ افطار
و باز هلهله و دست و پا زدن، تنها
چه فرق میکند، انگار حُجره شد گودال
چه فرق میکند اصلاً، مدینه با اینجا
نبود نیزه ولی خندۀ تمسخُر بود
هجومِ کوفه نَه، رقصِ کنیزکان اما…
کنیزکانِ جفا جویِ هرزۀ بدگوی
که بَدترند ز أنبوهِ لشگرِ اعدا
سری نشد ز تن اینجا جدا ولیکن شد…
سرِ امامِ جواد از بدن به پلّه رها
ز پلّه تا سرِ بامش به احترام آمد؟
و یا تنَش به لگدمال، میرود بالا؟
بیادِ جسمِ لگدکوب از سُمِ اسبان
گرفت حاجتِ خود را ز روضه ها، آقا
تمامِ عمر ز غمهای بی کفن گِریید
شد عاقبت پَرو بالِ کبوتران پیدا
چه شد که بالِ کبوتر به کربلا نرسید
رسید نیزه و شمشیر بر تنِ مولا
أمان از آن دَمِ رفتن که ساربان آمد
بُرید از بدن انگشتِ زادۀ زهرا
چو دید خواهرِ مظلومه جای سالم نیست
گذاشت روی گلویش لبِ مبارک را
تنِ مقطع الاعضا به خاک صحرا ماند
سرِ بریده به همراهِ زینب کبرا…
عزیز فاطمه! برگَرد عمه اَت تنهاست
به داد عمۀ تنها نمیرسی آیا
شاعر : محمود ژولیده
- چهارشنبه
- 1
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 7:39
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه