دلم از غیر شما میل جدایی دارد
پر و بالی بدهی شوق رهایی دارد
لحظه ای رخ بنما ، در عوضش جان بستان...
عالم عشق، عجب حال و هوایی دارد!
سر کوی تو ، گدا هر که شد ، آقایی کرد
هر که شد بی سر و پایت ،سر و پایی دارد!!
روز محشر همه ی مدعیان می بینند...
که غلام در این خانه ، چه جایی دارد!!
دست بر سر مکن اینقدر مرا با مرهم
طالب زخم چه حاجت به دوایی دارد!
اجلم را نرساند گنهم ... دل با تو...
وعده ی یک سفر کرب و بلایی دارد!
ای خوشا روزی هر کس عرفه پیش شماست
صحن بین الحرمینت چه صفایی دارد
دل اگر دل بشود ؛ هر قدمش با آقا...
روضه ی دست و علم شور و نوایی دارد!
سر از کاسه شکسته شده دیگر آخر...
بین این پارچه ، بر نیزه چه جایی دارد؟؟!!!
آنطرف جسم به همراه زره غارت شد...
این طرف خواهرش انگار دعایی دارد...
ای خدا بر گره معجر من رحمی کن
حرمله دیده ی تیز و بی حیایی دارد!!
شاعر : حبیب نیازی
- شنبه
- 4
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 14:6
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
حبیب نیازی
ارسال دیدگاه