• یکشنبه 16 اردیبهشت 03

 حسن لطفی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( می نویسم به چشمِ تَر مادر )

1586


می نویسم به چشمِ تَر مادر
می نویسم به رویِ دَر مادر
با همین پاره یِ جگر مادر
سوختم از سکوت اگر مادر

می نویسم مرا بِبَر مادر
-
خواهرم نامِ مادر آورده
چادرِ گریه آور آورده
غمِ من باز هم سر آورده
کوچه دادِ مرا در آورده

باز رفتم به آن گذر مادر
-
کوچه بود و عبورِ بانویش
کوچه و یک بهشت در کویش
مادری و فرشته هر سویش
باد حتیٰ نخورده بر رویش

من در آن کوچه بی خبر مادر
-
کوچه بود و غروبِ غم بارش
کوچه بود و دو تا عزا دارش
کوچه‌ی سنگی و دو دیوارش
کوچه و سنگهایِ بسیارش

کوچه پُر شد زِ رهگذر مادر
-
دیدم آنجا هزار مشکل را
بسته بودند راهِ منزل را
جمعِ نامحرم و ارازل را
دیدم آن روز دستِ قاتل را

وای از چشمِ خیره سَر مادر
-
چشمِ خود را که بست زد سیلی
دید بی حیدر است زد سیلی
وای با پشتِ دست زد سیلی
گونه‌ای را شکست زد سیلی

سنگِ دیوار بود و سر مادر
-
می زدم داد که نزن نامرد
کُشتی‌اش پیشِ چشم من نامرد
جایِ مادر مرا بزن نامرد
یک نفر بینِ چند تن نامرد

از غرورم شکسته‌تر مادر
-
او زد و هر دوتا زمین خوردیم
هر دوتا بی هوا زمین خوردیم
پیشِ نامردها زمین خوردیم
خنده کردند تا زمین خوردیم

چادر و خون و خاکِ تر مادر

شاعر : حسن لطفی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران